چرا بیشتر مردم داشتن یک شغل معمولی را به راه اندازی استارت آپ ترجیح می دهند؟

اگر تقریباً همه کسانی که استارت آپ راه اندازی میکنند، آن را به شغلی معمولی ترجیح می‌دهند و درصد قابل‌توجهی از آنها ثروتمند می‌شوند، پس چرا همه نمی‌خواهند این کار را انجام دهند؟ چرا بیشتر مردم درخواست نمی‌دهند؟ و در حالی که ممکن است به نظر برسد که استارت آپها به شدت در حال شکل‌گیری هستند، تعداد آنها در مقایسه با تعداد افرادی که مهارت‌های لازم را دارند، کوچک است. اکثریت بزرگی از برنامه‌نویسان همچنان مستقیماً از دانشگاه به اتاق‌های کاری می‌روند و در آنجا باقی می‌مانند.

به نظر می‌رسد که مردم در راستای منافع خود عمل نمی‌کنند. چه اتفاقی دارد می‌افتد؟ هیچ اشکالی در مطمئن نبودن وجود ندارد. اگر شما یک برنامه‌نویس هستید که در حال فکر کردن به راه‌اندازی یک استارت آپ هستید و قبل از برداشتن قدم، کمی تردید دارید، شما بخشی از یک سنت بزرگ هستید. در واقع، موفق‌ترین استارت آپها آنهایی هستند که توسط برنامه‌نویسان شکاک راه‌اندازی شده‌اند، نه توسط کسانی که فقط به دنبال تجارت هستند.

این مقاله  تمام اجزای تردید مردم برای راه‌اندازی استارت آپها را لیست می‌کند و توضیح می‌دهد کدام یک واقعی هستند. سپس بنیان‌گذاران آینده می‌توانند از این به‌عنوان یک فهرست برای بررسی احساسات خود استفاده کنند.

فکر میکنند خیلی جوان هستند

بسیاری از مردم فکر می‌کنند که برای راه‌اندازی یک استارت آپ خیلی جوان هستند. بسیاری از آنها درست فکر می‌کنند. میانگین سن در سطح جهانی حدود 27 سال است، بنابراین احتمالاً یک‌سوم از جمعیت می‌توانند با اطمینان بگویند که برای این کار خیلی جوان هستند.

چه سنی خیلی کم است؟ به نظر می‌رسد که سرمایه‌گذاران در این زمینه بیش از حد محتاط هستند. اکثر آنها می‌خواهند استادان دانشگاه را تأمین مالی کنند، در حالی که واقعاً باید روی دانشجویان تحصیلات تکمیلی یا حتی دانشجویان مقطع کارشناسی سرمایه‌گذاری کرد.

دلیل اینکه برای افرادی که از یک سن خاص عبور کرده‌اند، کلمه «بالغ» را داریم، این است که یک آستانه وجود دارد که باید از آن عبور کنید. این آستانه به طور سنتی در سن 21 سالگی تعیین شده است، اما افراد مختلف این آستانه را در سن‌های بسیار متفاوتی عبور می‌کنند. شما برای شروع یک استارت آپ به اندازه کافی بزرگ هستید، اگر این آستانه را عبور کرده باشید، فرقی نمی‌کند چند ساله باشید.

چطور می‌توانید تشخیص دهید؟

یکی از آزمایش ها این است که ببینند آیا هنوز بازتاب «فرار کودکانه» را دارید یا نه. وقتی که بچه کوچک هستید و از شما خواسته می‌شود کاری سخت انجام دهید، می‌توانید گریه کنید و بگویید «نمی‌توانم»، و بزرگترها احتمالاً شما را معاف خواهند کرد. به عنوان یک بچه، یک دکمه جادویی دارید که با گفتن «من فقط یک بچه‌ام» می‌توانید از بیشتر موقعیت‌های سخت خارج شوید. اما بزرگترها، به تعریف، اجازه ندارند که فرار کنند.

راه دیگری که می‌توان یک بزرگتر را تشخیص داد، نحوه واکنش آنها به یک چالش است. کسی که هنوز بالغ نشده است، تمایل دارد به چالش یک بزرگتر به شکلی پاسخ دهد که برتری او را بپذیرد. اگر یک بزرگتر بگوید «این یک ایده احمقانه است»، یک بچه یا به حالت شرمنده عقب‌نشینی می‌کند. واکنش یک بزرگتر به «این یک ایده احمقانه است» این است که به سادگی در چشم شخص مقابل نگاه کند و بگوید: واقعاً؟ چرا اینطور فکر می‌کنی؟

البته بسیاری از بزرگترها هنوز به طور کودکانه به چالش‌ها واکنش نشان می‌دهند. چیزی که اغلب پیدا نمی‌کنید بچه‌هایی هستند که به چالش‌ها مثل بزرگترها واکنش نشان دهند. وقتی این اتفاق بیفتد، شما یک بزرگتر پیدا کرده‌اید، فارغ از اینکه سنشان چقدر است.

فکر میکنند کم‌تجربه‌تر از حد لازم هستند

اگر شما آن‌قدر بی‌تجربه هستید که نمی‌توانید یک استارت آپ راه‌اندازی کنید، چیزی که باید انجام دهید این است که یکی راه‌اندازی کنید. این روش بسیار کارآمدتر برای درمان بی‌تجربگی نسبت به یک شغل معمولی است. در واقع، گرفتن یک شغل معمولی ممکن است شما را کمتر قادر به راه‌اندازی استارت آپ کند.

هیچ زمانی برای ریسک کردن بهتر از وقتی که جوان هستید وجود ندارد. مطمئناً احتمالاً شکست خواهید خورد. اما حتی شکست هم شما را نسبت به گرفتن یک شغل سریع‌تر به هدف نهایی‌تان می‌رساند.

به اندازه کافی مصمم نیستند

برای موفقیت به عنوان یک بنیان‌گذار استارت آپ، به مقدار زیادی عزم و اراده نیاز دارید. احتمالاً این تنها پیش‌بینی‌کننده بهترین موفقیت است.

چطور می‌توان فهمید که به اندازه کافی مصمم هستید آن هم وقتی که بزرگترین بنیان گذاران دنیا هم در ابتدا در مورد شروع یک شرکت تردید داشتند؟  آزمون این است که آیا به اندازه کافی انگیزه دارید تا روی پروژه‌های خودتان کار کنید؟ اگرچه ممکن است در ابتدا در مورد شروع یک شرکت مطمئن نباشید.

فکر میکنند به اندازه کافی باهوش نیستند

شاید نیاز باشد که کمی هوشمند باشید تا به عنوان یک بنیان‌گذار استارت آپ موفق شوید. اما اگر نگران این موضوع هستید، احتمالاً اشتباه می‌کنید. اگر به اندازه کافی هوشمند هستید که نگران باشید ممکن است برای شروع یک استارت آپ هوشمند کافی نباشید، احتمالاً شما هوشمند هستید.

در هر صورت، شروع یک استارت آپ اصلاً نیاز به آن‌قدر هوش ندارد. فقط بعضی استارت آپها نیاز به هوش دارند.  بیشتر شرکت‌ها کارهایی معمولی‌ انجام می‌دهند که در آن عامل تصمیم‌گیری، تلاش است نه هوش. اگر فکر می‌کنید که هوش کافی برای شروع یک استارت آپ در زمینه‌ای با چالش‌های فنی ندارید، کافی است نرم‌افزارهای سازمانی بنویسید. شرکت‌های نرم‌افزار سازمانی شرکت‌های فناوری نیستند، بلکه شرکت‌های فروش هستند و فروش بیشتر بستگی به تلاش دارد.

از اینکه هیچ چیزی در مورد کسب و کار نمی‌دانند میترسند

این یک متغیر دیگر است که ضریب آن باید صفر باشد. شما برای شروع یک استارت آپ نیازی به دانستن هیچ چیز در مورد کسب و کار ندارید. تمرکز اولیه باید روی محصول باشد. در این مرحله، تنها چیزی که باید بدانید این است که چگونه چیزهایی بسازید که مردم می‌خواهند. اگر موفق شوید، باید فکر کنید که چگونه از آن پول درآورید.

تقریباً 100% از استارت آپهایی که چیزی محبوب می‌سازند، از آن پول در می‌آورند. اگر کاربران شما را دوست دارند، همیشه می‌توانید از آن پول در بیاورید و اگر دوست نداشته باشند، هوشمندترین مدل کسب‌وکار دنیا هم نمی‌تواند شما را نجات دهد.

ارزشمندترین حقایق، آن‌هایی هستند که بیشتر مردم به آن‌ها باور ندارند. اگر از آنها شروع کنید، تمام میدان به خودتان تعلق خواهد داشت. بنابراین وقتی ایده‌ای پیدا می‌کنید که می‌دانید خوب است ولی بیشتر مردم با آن مخالفند، نباید فقط اعتراضات آنها را نادیده بگیرید، بلکه باید به طور قوی در آن جهت حرکت کنید.  یعنی باید به دنبال ایده‌هایی باشید که ممکن است محبوب شوند اما به نظر می‌رسد پول درآوردن از آنها سخت باشد.

هم‌بنیان‌گذار ندارند

نداشتن یک هم‌بنیان‌گذار مشکل واقعی است. یک استارت آپ فراتر از توان  است که یک نفر به تنهایی بتواند آن را تحمل کند. و  همه سرمایه‌گذاران، بدون استثنا، احتمال بیشتری دارند که شما را با یک هم‌بنیان‌گذار (نسبت به نداشتن هم بنیان گذار) تأمین مالی کنند.

اگر هم‌بنیان‌گذار ندارید، چه باید بکنید؟ یک نفر را  پیدا کنید. این مهم‌تر از هر چیز دیگری است. اگر در جایی که زندگی می‌کنید کسی نیست که بخواهد با شما استارت آپی راه بیاندازد، به جایی بروید که افرادی هستند که این کار را می‌خواهند. اگر هیچ‌کس تمایلی به همکاری با شما در ایده فعلی‌تان ندارد، آن را به ایده‌ای تغییر دهید که افراد بخواهند روی آن کار کنند.

اگر هنوز در دانشگاه هستید، در اطراف خود پر از هم‌بنیان‌گذارهای احتمالی هستید. چند سال بعد از فارغ‌التحصیلی پیدا کردن آن‌ها سخت‌تر می‌شود. نه تنها استخر کمتری برای انتخاب دارید، بلکه بیشتر افراد قبلاً شغل دارند و شاید حتی خانواده‌هایی برای حمایت دارند. پس اگر دوستانی در دوران دانشگاه داشتید که با آن‌ها درباره استارت آپها برنامه‌ریزی می‌کردید، ارتباط خود را با آن‌ها حفظ کنید. این کار ممکن است به زنده نگه داشتن رویا کمک کند.

ممکن است بتوانید یک هم‌بنیان‌گذار از طریق گروه‌های کاربری یا کنفرانس‌ها پیدا کنید. اما خیلی خوش‌بین نباشید. برای اینکه بفهمید آیا می‌خواهید با کسی به عنوان هم‌بنیان‌گذار کار کنید، باید واقعاً با او کار کنید.

فکر میکنند ایده شان مناسب شروع یک استارت آپ  نیست

به نوعی، اگر ایده خوبی ندارید مشکلی نیست، چون بیشتر استارت آپها در هر صورت ایده‌شان را تغییر می‌دهند. در یک استارت آپ متوسط  حدود 70%  از ایده در پایان سه ماه اول جدید است. گاهی اوقات هم 100% تغییر می‌کند.

اگر استارت آپی را بدون ایده شروع کنید، گام بعدی شما چیست؟

در اینجا یک دستورالعمل کوتاه برای پیدا کردن ایده‌های استارت آپی وجود دارد: چیزی را که در زندگی خودتان کم دارید پیدا کنید و آن نیاز را برطرف کنید—حتی اگر به نظر برسد که فقط به شما مربوط است.
یک نیاز محدود اما واقعی نقطه‌ی شروع بهتری نسبت به نیازی گسترده اما فرضی است.
پس حتی اگر مشکل شما این باشد که برای آخر هفته تفریحی ندارید، اگر بتوانید با نوشتن یک نرم‌افزار این مشکل را حل کنید، احتمالاً به یک ایده‌ی خوب رسیده‌اید، چون افراد زیادی همین مشکل را دارند.

فکر  می کنند جایی برای استارت آپ ها ی جدید نیست

بسیاری از مردم با دیدن تعداد روزافزون استارت آپها فکر می‌کنند:« این روند نمی‌تواند ادامه پیدا کند».

اگر اوضاع خوب پیش برود، نوادگان ما چیزهایی را بدیهی خواهند دانست که امروز برای ما لوکس و غیرقابل تصور به نظر می‌رسد.

در آینده‌ی قابل پیش‌بینی، انسان‌ها همیشه خواهان رفاه مادی بیشتری خواهند بود، بنابراین هیچ محدودیتی برای میزان کار مورد نیاز شرکت‌ها، به‌ویژه استارت آپها، وجود ندارد.

همان‌طور که هیچ سقفی برای میزان ثروتی که افراد می‌خواهند وجود ندارد، دلیلی ندارد که تعداد استارت آپهای قابل خریداری هم محدود باشد.

ممکن است محدودیت‌های عملی برای تعداد استارت آپهایی که یک خریدار خاص می‌تواند جذب کند وجود داشته باشد، اما اگر ارزش واقعی وجود داشته باشد، و بنیان‌گذاران حاضر باشند در ازای دریافت پول نقد از سود آینده چشم‌پوشی کنند، خریداران جدیدی در بازار ظاهر خواهند شد تا این فرصت را تصاحب کنند.

خانواده ای  برای پشتیبانی  مالی دارند

اگر خانواده  ای  برای پشتیبانی دارید و می‌خواهید یک استارت آپ راه بیندازید، کاری که می‌توانید انجام دهید این است که یک کسب‌وکار مشاوره‌ای راه‌اندازی کنید و به تدریج آن را به یک کسب‌وکار محصول‌محور تبدیل کنید.

از نظر تجربی، شانس موفقیت در این مسیر بسیار کم به نظر می‌رسد. شما هرگز به این روش چیزی مثل گوگل نخواهید ساخت،  اما حداقل هیچ‌وقت بدون درآمد نخواهید بود.

می خواهند ثروتمند مستقل باشند، نه ثروتمند خودکفا

استارت آپها استرس‌زا هستند. اگر به پول نیازی نداشته باشی چرا باید این کار را انجام داد ؟ به ازای هر “کارآفرین سریالی”، احتمالاً بیست نفر عاقل وجود دارند که فکر می‌کنند “یک شرکت دیگر راه بندازم؟ دیوانه‌ای؟

یکی از مشکلات عجیبی که وقتی ثروتمند می‌شوید کشف می‌کنید این است که بسیاری از افراد جالبی که دوست دارید با آنها کار کنید، ثروتمند نیستند. آنها نیاز دارند که برای پرداخت هزینه‌های زندگی کاری انجام دهند. یعنی اگر می‌خواهید آنها را به عنوان همکار داشته باشید، باید خودتان هم کاری انجام دهید که هزینه‌های زندگی را پوشش دهد، حتی اگر نیازی به این کار نداشته باشید. این چیزی است که بسیاری از کارآفرینان سریالی را به حرکت در می‌آورد.

برای تعهد آماده نیستند

اگر بخواهید وقت خود را به سفر کردن، یا نواختن در یک گروه موسیقی، یا هر کار دیگری بگذرانید، این یک دلیل کاملاً مشروع برای شروع نکردن یک شرکت است. اگر یک استارت آپ راه‌اندازی کنید که موفق شود، حداقل سه یا چهار سال از زندگی شما را خواهد گرفت. (اگر شکست بخورد، خیلی زودتر تمام می‌شود.) پس  اگر آمادگی تعهدات در این مقیاس را ندارید  نباید این کار را انجام دهید. با این حال، باید آگاه باشید که اگر یک شغل معمولی پیدا کنید، احتمالاً در آنجا به همان مدت زمانی که یک استارت آپ به شما می‌دهد، کار خواهید کرد و متوجه می‌شوید که زمان فراغت کمتری از آنچه که انتظار دارید خواهید داشت. پس اگر آماده‌اید که آن نشان شناسایی را بزنید و به جلسه معرفی بروید، احتمالاً آماده‌اید که آن استارت آپ را شروع کنید.

به کسی نیاز دارند که به آن‌ها بگوید چه کار کنند

افرادی وجود دارند که به ساختار در زندگی خود نیاز دارند. آن‌ها به کسی نیاز دارند که به آن‌ها بگوید چه کار کنند. شواهد تجربی زیادی  برای وجود این افراد وجود دارد: ارتش‌ها، فرقه‌های مذهبی و غیره. حتی ممکن است این افراد اکثریت باشند.

اگر شما از این دسته افراد هستید، احتمالاً نباید یک استارت آپ راه‌اندازی کنید. در واقع، احتمالاً نباید حتی برای یکی از آن‌ها کار کنید. در یک استارت آپ خوب، معمولاً به شما خیلی گفته نمی‌شود که چه کار کنید. ممکن است یک نفر باشد که عنوان شغلی‌اش CEO است، اما تا وقتی شرکت حدود دوازده نفر کارمند ندارد، هیچ‌کس نباید به کسی بگوید چه کاری باید انجام دهد. این کار بسیار ناکارآمد است. هر فرد باید آنچه را که لازم است انجام دهد بدون اینکه کسی به او بگوید.

اگر این به نظر شما دستورالعملی برای هرج و مرج می‌آید، به یک تیم فوتبال فکر کنید. یازده نفر موفق می‌شوند که با هم در روش‌های نسبتاً پیچیده‌ای کار کنند، و با این حال فقط در مواقع اضطراری است که کسی به دیگری می‌گوید چه کاری باید انجام دهد. چطور می‌توان فهمید که ذهنیتی مستقل کافی برای راه‌اندازی یک استارت آپ دارید؟ اگر با پیشنهاد این که شما چنین ذهنیتی ندارید، ناراحت شوید، احتمالاً دارید.

از عدم قطعیت ترس دارند

شاید برخی از افراد از شروع استارت آپها دلسرد شوند چون از عدم قطعیت می‌ترسند. اگر استارت آپی راه بیندازید، احتمالاً شکست می‌خورد. این طرز فکر ممکن است به شما کمک کند که تجربه‌تان را به‌طور واقع‌بینانه بپذیرید. بهترین‌ها را امیدوار باشید، اما بدترین‌ها را انتظار داشته باشید. در بدترین حالت، حداقل جالب خواهد بود. در بهترین حالت، ممکن است ثروتمند شوید.

به شرطی که تلاش جدی کرده باشید، اگر استارت آپ شکست بخورد هیچ‌کس شما را سرزنش نمی‌کند. شاید زمانی بوده که کارفرمایان این را به‌عنوان یک نقطه ضعف در نظر می‌گرفتند، اما الان این‌طور نیست.

سرمایه‌گذاران هم شما را سرزنش نخواهند کرد، به شرطی که به دلیل تنبلی یا نادانی غیرقابل درمان شکست نخورده باشید.

متوجه انعطاف در  سبک زندگی استارت آپی نسبت به داشتن شغل معمولی نیستند

یک دلیل اینکه افرادی که یک یا دو سال در دنیای واقعی تجربه دارند، بنیان‌گذاران بهتری از کسانی هستند که مستقیماً از دانشگاه فارغ‌التحصیل می‌شوند این است که آن‌ها می‌دانند از چه چیزی اجتناب می‌کنند. اگر استارت آپ آن‌ها شکست بخورد، باید به دنبال یک شغل بروند و می‌دانند که شغل‌ها چقدر بد هستند.

اگر پس از فارغ‌التحصیلی شغل واقعی پیدا کنید، در آن صورت باید برای درآمد خود تلاش کنید. و از آنجا که بیشتر کارهایی که شرکت‌های بزرگ انجام می‌دهند، خسته‌کننده است، مجبور خواهید شد روی کارهای خسته‌کننده کار کنید.  در ابتدا ممکن است جالب به نظر برسد که بعد از اینکه برای انجام کارهای سخت در دانشگاه هزینه کرده‌اید، بابت انجام کارهای آسان پول دریافت کنید. اما پس از چند ماه این حس از بین می‌رود. در نهایت، حتی اگر کارها آسان باشند و پول زیادی بگیرید، انجام کارهای بی‌معنی می‌تواند افسرده‌کننده شود. از شما انتظار می‌رود در زمان‌های خاصی در محل کار باشید. و معنای این، همانطور که هر کسی که شغل معمولی داشته به شما خواهد گفت، این است که زمانی خواهد رسید که شما هیچ تمایلی به انجام هیچ کاری ندارید و مجبور خواهید بود به هر حال به محل کار بروید و جلوی صفحه‌تان بنشینید و تظاهر کنید که در حال کار کردن هستید.

در یک استارت آپ، تمام این‌ها حذف می‌شود. در بیشتر استارت آپها هیچ مفهومی به نام ساعات کاری وجود ندارد. کار و زندگی معمولاً با هم ترکیب می‌شوند. اما نکته خوبی که در این میان وجود دارد این است که اگر زندگی شخصی‌تان را در محل کار داشته باشید، هیچ‌کس مشکلی ندارد. در یک استارت آپ می‌توانید بیشتر وقت‌ها هر کاری که بخواهید انجام دهید. اگر شما بنیان‌گذار باشید، بیشتر وقت‌ها آنچه می‌خواهید انجام دهید کار است. اما هیچ‌وقت نیازی نیست که تظاهر کنید که در حال کار کردن هستید.

اگر در یک شرکت بزرگ در میانه روز چرت بزنید، این کار غیرحرفه‌ای به نظر می‌رسد. اما اگر شما در حال راه‌اندازی یک استارت آپ باشید و در وسط روز بخوابید، هم‌تأسیس‌کنندگان شما فقط فرض خواهند کرد که خسته بوده‌اید.

والدینشان میخواهند آنها پزشک شوند

تعداد زیادی از افرادی که می‌خواهند استارت آپ راه‌اندازی کنند، احتمالاً از این کار توسط والدین‌شان منصرف می‌شوند. خانواده‌ها حق دارند سنت‌های خود را داشته باشند اما  یک شغل امن ممکن است آن چیزی نباشد که والدین‌تان واقعاً برای شما می‌خواهند.

والدین معمولاً برای فرزندانشان محافظه‌کارتر از خودشان عمل می‌کنند.  تقریباً در همه چیز، پاداش با ریسک متناسب است. بنابراین، والدین با محافظت از فرزندانشان در برابر ریسک، بدون اینکه متوجه شوند، در واقع آن‌ها را از پاداش‌ها هم محافظت می‌کنند.

والدینی که می‌خواهند شما پزشک شوید ممکن است فقط متوجه تغییرات زیادی که اتفاق افتاده نباشند. حتی اگر تنها هدف شما این است که آن‌ها را خوشحال کنید، راه درست برای این کار این نیست که صرفاً همان چیزی را که می‌خواهند به آن‌ها بدهید. بلکه باید به این فکر کنید که چرا آن‌ها چیزی می‌خواهند و ببینید آیا راه بهتری برای برآوردن نیازهای آن‌ها وجود دارد؟

داشتن شغل معمولی برایشان  یک  پیش‌فرض است

تقریباً برای  همه به جز مجرمان، این یک قاعده بدیهی به نظر می‌رسد که اگر پول نیاز داری، باید شغلی پیدا کنی. در واقع، این سنت فقط کمتر از صد سال قدمت دارد. قبل از آن، روش پیش‌فرض برای تأمین زندگی، کشاورزی بود. برنامه‌ریزی برای این که چیزی را که فقط صد سال قدمت دارد به عنوان یک قاعده بدیهی در نظر بگیری، ایده خوبی نیست. از نظر تاریخی، این چیزی است که به طور نسبتاً سریعی در حال تغییر است.

اگر شروع یک استارت آپ برای شما پرخطر به نظر می‌رسد، به این فکر کنید که زندگی کردن به شیوه‌ای که ما اکنون داریم، چقدر برای اجداد شما پرخطر به نظر می‌رسید.

ممکن است روزی مردم به شغل‌های معمولی که اکنون داریم، به این  شکل نگاه کنند که چقدر غم‌انگیز خواهد بود که هر روز به یک اتاق کار در یک مجتمع اداری بی‌روح بروید و به کسی که مجبورید او را به‌عنوان رئیس بپذیرید، بگویید چه کاری باید انجام دهید—کسی که می‌تواند شما را به دفترش بخواند و بگوید “بنشینید”، و شما هم خواهید نشست! تصور کنید که برای انتشار نرم‌افزار به کاربران باید اجازه بگیرید. تصور کنید که شروع هفته چقدر غمگین باشید چون آخر هفته تقریباً تمام شده و فردا باید بیدار شوید و به محل کار بروید. چگونه توانستند این‌طور تحمل کنند؟

هیجان‌انگیز است که فکر کنیم ممکن است در آستانه یک تغییر دیگر مانند تغییر از کشاورزی به تولید صنعتی باشیم. استارت آپها فقط به این دلیل جالب نیستند که راهی برای کسب پول زیاد هستند. در استارت آپها چیز بیشتری در جریان است. آن‌ها ممکن است نمایانگر یکی از آن تغییرات نادر و تاریخی در نحوه خلق ثروت باشند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *